تاریخ : دوشنبه 90/11/3 | 2:13 عصر | نویسنده : حوا
روزها گذشت و من سرد شدم
سرد تر و بزرگتر و فهمیده تر ، و تصمیم گرفتم ازش جدا شم.
بگذریم که چقدر اذیت شدم و چه اتفاقهایی افتاد...
و بالاخره علی رغم تهدیداش من ازش جدا شدم.
واسه انتقام از خودم با چند نفر دوست شدم و جدا شدم ، فکر میکردم اگه مثل اون باشم خوبه و خوشحال خواهم بود.
فکر میکردم غمهامو یادم میره و خودم و تو دنیای ارتباطات غرق میکنم.
و بدتر شد ، غمگین تر رو غمگین تر شدم
این اون بهشتی نبود که میخواستم
من فقط یه رابطه رومانتیک میخواستم و این رابطه ها اذیتم میکرد
تا اینکه اونو دیدم
ادامه دارد.....
.: Weblog Themes By Pichak :.