این روزا نزدیک عیده.....
کاش عید نبود. شایدم فرقی نداره. شکست شکسته چه فرقی داره زمانش کی باشه؟
الان که امید نیست انگار واقعا نیست ، یعنی امیدی نیست ولی......
از یک طرف عقلمه که میگه مهم نیست فقط با دلتنگی و افسردگی بساز و از یک طرف دلمه که خاطراتشو هی مرور میکنه و یادم میاره.
این سخت ترین جای کاره.
آه زندگی کاش الان 2 سال دیگه بود حداقل یه سال دیگه...........
حتی با اینکه دارم درسمو ادامه میدم انگیزه ای ندارم.......
از یک طرف اون بیکار شده بود دوباره و من هم دوبار دانشگاه......
این کابوس که گذشته در حال تکرار بود منو راحت نمیزاشت.
من یک زندگی نو میخوام یه جونه جدید، ولی از یک طرف دیگه هم خانوادم به مشکل بر خوردن و شرایط هر روز سخت تر میشه.
خدایا دیگه خسته ام. واقعا بردیم ........ بابا منم حق دارم خوشبخت باشم ، اصلا خوشبخت نه از پس سختی ها نفسی تازه کنم.
خدایا میشنویییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟//
.: Weblog Themes By Pichak :.